- هر سال شما برای هنرجویان دوره سالانه ای دفتر شعر جوان یک کنگره پایانی میگذاشتید، چرا امسال این کنگره برگزار نشد؟
ما به این جمعبندی رسیدیم که دورههایمان از نظر زمانی کوتاه است. یعنی عملاً از اواخر پاییز تا اواسط تابستان: حدود نه ماه. بنابراین تصمیم گرفتیم که دورهها را به حدود پانزده ماه افزایش دهیم لذا امسال برخلاف سالهای دیگر، بهار فراخوان دادیم و اوایل تابستان دوره را شروع کردیم و این دوره تا اواخر تابستان سال دیگر طول خواهدکشید. کنگره پایانی هم آخر شهریور ماه برگزار خواهد شد.
- بد نیست قدری بیشتر برای خوانندگانمان درباره این دورهها توضیح دهید.
این دورهها را من، قیصر امینپور، ساعد باقری، فاطمه راکعی و مرحوم سیدحسن حسینی پایهگذاری کردیم. از سال 68 در کتابخانه پارکشهر، شاعرانی مثل حمیدرضا شکارسری، چیستا یثربی، ابوالفضل پاشا، افشین علا و منصوره نیکوگفتار از بچههای دوره اول و دوم ما بودند. جمعبندی ما این است که موفق بودهایم.
حد متوسطی از سلیقههای ادبی از طیفهای کاملا کلاسیک تا طیفهایی که اصلا شعر کلاسیک را شعر نمیدانند، در سلیقه حاکم بر گردانندگان و هنرجویان این دورهها هست و مهمتر این که در این دورهها استعدادها همدیگر را پیدا میکنند و به یک دیالوگ مشترک در یک نسل میرسند.در این 18 سال حدود 70 مجموعه شعر چه به صورت گزیده آثار جمعی و هم به صورت دفترهای شعر مستقل از شاعران جوان منتشر کردهایم.
- چرا. پس از این همه سال هنوز تبدیل به یک نهاد صنفی فراگیر نشدهاید. زمزمه تشکیل نهاد صنفی این روزها از طرف برخی از شاعران به گوش میرسد، پیش از این هم نهادهای دیگری مثل انجمن قلم یا کانون نویسندگان، چنین دورنماهایی را البته در سطحی فراتر از شعر (یعنی همه نویسندگان) برای خود تعریف کردهاند؛
به نظر میرسد که گروه موسس خانه شاعران، شاعرانی چون قیصر امینپور یا محمدرضا محمدینیکو یا جنابعالی مجموعاً مقبولیت خوبی چه از نظر حرفهای و چه از نظر فکری بین طیفهای مختلف شاعران دارید. چرا این اتفاق برای خانه شاعران نیفتاده است؟
تشکیل یک نهاد صنفی دوندگیهای اداری زیادی میطلبد که رفقای شاعر ما در خانه شاعران غیر از من که سی سال کارمند وزارت کشاورزی بودهام، حوصله این طور کارهای اداری را ندارند. غیر از آن ما همیشه در معرض خطر انحلال بودهایم.
در کشور ما کماعتناییهایی نسبت به تشکلهای هنری به طور عام وجود دارد. ما ده سال در کتابخانه پارکشهر بودیم، به اینجا رسیدیم که دیگر در آنجا نمیتوانیم ادامه دهیم چون از ما گزارش کار میخواستند یا انتظار برگزاری مجامع و برنامههای سفارشی را از ما داشتند.
بعد هم که از سال 79 به محل کنونی دفتر شعر جوان در خیابان دولت آمدیم و خانه شاعران را هم تأسیس کردیم تا همین الان شاید یک چهارم انرژی ما صرف انتقال فواید چنین تشکلی و ضرورت ادامه حیات آن به مسئولان بوده است.
همین پارسال صحبت از تخلیه اینجا بود. ما میگفتیم این کتیبه خانه شاعران که بر سردر این عمارت وجود دارد، نباید محو شود و اینجا باید خانه شاعران بماند؛ اگر مشکلتان ماییم حرفی دیگر است.
والا هر گروه دیگری از شاعران به اینجا بیایند باز اینجا باید خانه همه شاعران باشد. انصافاً هم تلاش ما همین بوده است و تا حدود زیادی موفق شدیم و الان عملاً 90-80 درصد آدمهای واقعی اهل شعر به اینجا رفت و آمد دارند یا لااقل آن دلبستگیها و همگراییها وجود دارد.
درباره تشکل صنفی و آن دوستمان که اشاره کردید، من به ایشان هم گفتم که ما حمایت میکنیم منوط به اینکه اولاً شعار همه ما این باشد که در فکر سبقت از هم باشیم، اما به همدیگر پشت پا نزنیم. ثانیاً واقعاً تشکل صنفی باشید.
این را صراحتاً به ایشان گفتم که هر وقت امضای آن شاعرانی که در طیف مقابل هستند، جمع شد، ما هم امضا میکنیم والا نمیشود که ما خودمان دور هم جمع شویم و اسم خود را تشکل صنفی بگذاریم.
اینکه زحمتی ندارد، ما همین طوری هم باهم هستیم. خلاصه کلام اینکه اینجا ما چند نفر هستیم که دنبال دلمان هستیم، در درجه اول شاعریم و میخواهیم با همه شاعران مراوده داشته باشیم. اگر دیگرانی هم باشند که دنبال دلشان باشند، ما استقبال و حمایت میکنیم.
- مرسوم شده است که جشنوارهها و کنگرههای شعر برای پشتیبانی از شاعران جوان برگزار میشود. شما در دفتر شعر جوان برای اولین بار که چنین پرچمی را بالا بردید، از شکل جشنواره و کنگره فاصله گرفتید و جایزه کتاب سال برگزار کردید. مقایسه این دو روش از زبان شما باید شنیدنی باشد.
ما هیچ وقت اعتقاد به جایزه دادن به شعر نداشتهایم و نداریم. وقتی میگویی «شعر درباره ...» و موضوع برای شعر تعیین میکنی، سفارش شعر دادهای و این از همان اول سد راه آن آزادی ذهنی که بستر خلاقیت شاعر است، خواهد شد.
در کنگرههای سالانهای هم که ما در پایان هر دوره آموزشی برای هنرجویانمان گذاشتهایم، اگر هدیه کوچکی هم فراهم شده است، آن را به همه دادهایم آن هم به یک اندازه و نخواستهایم که آن دلهرهها، رقابتها، حسادتها و سرانجام دشمنی بین شاعران جوان بر سر جایزه شعر به وجود بیاید، اما جایزه کتاب موضوعش فرق میکند، شاعری که کتابش را چاپ میکند معمولاً مجموعه شعرهایی را که در یک دوره زمانی چند ساله در حالتها و موقعیتهای مختلف سروده است، در کتاب میآورد و علیالقاعده ننشسته است برای موضوع خاصی شعر بگوید.
ممکن است در داوری نگرش موضوعی نسبت به کتاب شعری شود که البته ما از آن پرهیز داشتیم. مهمتر از این ایجاد فضا و جریانسازی است که در یک جایزه جدی مثل جایزههای کتاب تعقیب میشود چون هر اتفاقی بخواهد بعدها بیفتد، جرقه آن در همین مقطع سنی زده میشود و شاعران بزرگ اکثراً شاکله خلاقیتشان همانی است که در سن جوانی شکل گرفته است.
- آقای باقری در سخنرانی که در مراسم اختتامیه داشتند، به عنوان یکی از اعضای گروه داوری نهایی، اشاره به برخی از آسیبها و آفتهای شعر جوان کردند؛ از جمله سایه پورنوگرافیهای مد روز بر برخی از اشعار یا دستاندازیهای غیرمتفکرانه و باز هم مد روز به مقدسات.
این دو مسئله علیالقاعده باید برای همه ما جدی باشد. صحبت از شک نیست زیرا شعر جای شک است و به همین علت همجوار با فلسفه قرار میگیرد. همچنین سخن از آن جهشهای خلاقانه خاصی که در نقطه اتصال حس زیباییشناسی و عشق مجازی پدیدار میشود و در ادبیات کلاسیکمان هم نمونههای زیادی از آن داریم نیست؛
بلکه صحبت از هنجارشکنیهایی است که معمولاً زیبایی و بداعتی در آن نمیبینیم و ژرف ساخت آن خارج از دنیای شعر است یعنی اعتراض سیاسی- اجتماعی، حالا که صحبت از جریانسازی است، شما چه برنامهای برای جهتدهی به این ماجراها دارید، لابد مطلعید که در برخی از همین کتابهای برگزیده این جایزه نیز شعرهایی که به شدت از چنان آسیبهایی مخدوش هستند، وجود دارد.
اشاره شما بسیار خوب بود. حقیقت آن است که حرفهای ساعد در این زمینه دغدغه دفتر شعر جوان نیز هست. خود من در این فکر بودم که گزینشی از بین 16 کتاب راه یافته به مرحله نهایی یا 6 کتاب برگزیده انجام دهم و دفتر آن را منتشر کند، شاید هم جلساتی برای نقد تکتک این دفترها بگذاریم ولی نکتهاش این است که ما قدم اول را برای همدلی و همگرایی برمیداریم و قدم بعدی را برای نقد و آسیبشناسی، وقتی شاعر جوان ببیند که ما به عنوان یک شاعر برای خلاقیت او احترام قائل شدهایم و به عنوان یک تشکلی که خواه ناخواه نزدیکیهایی با تفکر حاکمیت داریم، او را به رسمیت میشناسیم و به خاطر شعرش به او جایزه میدهیم، علیالقاعده قلبش برای دیالوگ ما (و نه فقط گوش و زبانش) پذیرش پیدا میکند.